skip to Main Content
تنها صعود کنندگان می دانند که چرا باید صعود کرد . تنها کوهنورد می داند که هدف، سنگ و خاک و برف و یخی در نقطه ی بلند نیست؛ به روح آموختن است که بلندی طلب باشد نه جاه طلب …. کوهنوردی، عشق ورزیدن به طبیعت است، عاشق بودن به طهارت، آزمودن تحمّل ِ خویشتن در برابر مصائب و مشقات. وقتی پا در یک مسیر ِ کوهستانی ِ طولانی می گذاریم، آهسته آهسته، دل می سپاریم به سخن گفتن با خویشتن، از خویش پرسیدن، به خود جواب دادن، به جستجوی معایب ِ خود برخاستن، به تحلیل نقائص و اشتباهات خود مشغول شدن، آنگاه از خود خواستن که درست را بر نادرست، حق را بر ناحق، صفا را بر بی صفتی، پاکی را بر آلودگی ها مسلط گردانیم ؟ انسان بر فراز قله های رفیع، خود را به خدای خود نزدیکتر حس می کند . چندانکه می تواند با آن خدای نزدیک، از دردهای خویش بگوید و از دردهای دیگران .صعود نوعی رزم است. نوعی اعلام آمادگی ست برای غلبه ی جوانمردانه بر ناجوانمردی ها. کوهنوردی، ورزش است؛ اما بیش از اینکه ورزش باشد زندگی ست؛ دست و پنجه نرم کردن با مشکلات . از نفس نیفتادن، بر خستگی ها غلبه کردن. در هر جایی که جایی نیست، بیتوته کردن، دنیا را به قدر ِ کیسه ی خواب دیدن، سفره های پهناور را به لقمه های محقر ِ مطبوع تبدیل کردن … تو به هنگام صعود، فقط پیش نمی روی، می اندیشی و پیش می روی . تو به علت ها می اندیشی : علّت ِ رفتن، علّت ِ بودن، علّت ِ شدن …. نظریه پردازانی را می شناسم که می گویند : ” ورزش همان بازی ست؛ ادامه ی بازی ست؛ بازی ِ تکامل یافته است. ورزش، تمایل ِ بزرگسالان است به ادامه ی بازی های دوران کودکی ” امّا، صعود بازی نیست، تفکر است . صعود ادامه ی تفکر است و نفس تفکر . صعود، تمایل به دوام بخشیدن به تفکر است در فضایی خالص، و اثبات کارکرد تفکر . بدون اندیشیدن به هیچ قلّه ای نمی توان دست یافت .
برگرفته از کتاب یک صعود باورنکردنی
پیشنهاد می کنیم این مطالب را هم بخوانید
Back To Top
This Post Has 0 Comments